کد مطلب:142081 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:159

شهادت حنظله
آنگاه حنظلة بن سعد شبامی [1] از سپاه حسین (ع) بیرون آمد و فریاد زد:

ای اهل كوفه! ای گروه! من می ترسم كه امروز شما همچون روز احزاب باشید. ای گروه! من نگران روز فریاد (و رستاخیز) برای شما هستم. ای مردم! حسین را نكشید كه خداوند به عذابی شما را نابود سازد و به راستی آن كس كه دروغ بست زیانكار شد. [2] .

حسین (ع) به او فرمود: ای پسر سعد، خدا تو را رحمت كند، ایشان آن هنگام سرزاوار عذاب گردیدند كه پیش از جنگ، از دعوت به حق تو، سرباز زدند، و در برابر تو و دوستانت ایستادند، و پاسخ ناشایست دادند، اكنون ایشان چگونه بپذیرند در حالی كه برادران نیك تو را كشته اند؟

[3] .

عرض كرد: راست گفتی جانم به فدایت. آیا وقت آن نرسیده كه به سرای دیگر بشتابیم و به برادران خود بپیوندیم؟

فرمود: آری، برو بسوی آنجا كه از دنیا و آنچه در آن است برای تو بهتر است، بسوی سرا و سروری ای كه جاودان و زوال ناپذیر است. [4] .

حنظله گفت: السلام علیك یا أباعبدالله، صلی الله علیك و علی اهل بیتك.

سپس پیش رفت و همچون قهرمانان جنگید و هیج ترس و هراسی به خود راه نداد تا به شهادت رسید، درود خدا بر او باد. [5] .



[1] طبري، ج 5، ص 440.

[2] ارشاد، ص 238.

[3] كامل، ج 2، ص 568.

[4] لهوف، ص 47.

[5] كامل، ج 2، ص 568 لهوف، ص 48.